نوشته ای كه ذيلا درج ميشود از روزنامه تايمز 1971 و 1972 نقل شده كه وسيله آقاي دكتر پور سرتيپ ترجمه شده است.
پرونده كلاسه ب عليه ب (B.V.B) :
طرفين اين پرونده در سال 1967 با يكديگر ازدواج كردند و صاحب دختري شدند.
زندگي مشترك آنها بهم خورد و زوجه در ژوئيه 1971 خانه را ترك كرد و دختر را كه در آنوقت سه ساله بود نزد پدر گذاشت و با آقاي ن كه در آن حوالي بسر ميبرد بزندگي پرداخت. در سپتامبر 1971 مشاراليها با اين مرد به نقطه ديگري از كشور رفت و مدت سه ماه زوج از محل جديد زندگي او بي خبر ماند. در اين فاصله شوهر نزد والدين خود رفت كه مادرش از دختر نگهداري كند و مادر او تا ژوئيه 1972 از بچه بنحو رضايت آميزي نگهداري كرد در اين ماه شوهر دختر خود را برداشت و بخانه جديدي نل مكان كرد و با خانم ن زندگي مشتركي تشكيل داد و خانم ن نيز از دختر او بنحو احسن مواظبت بعمل آورد.
در اين احوال در تعقيب دادخواست مادر دادگاه قراري صادر كرد كه دختر بچه بايد با مادرش زندگي كند و پدر از اين قرار پژوهش خواست.
دادگاه استيناف لندن در 28 نوامبر 1972 پژوهش را پذيرفت و اشعار داشت كه وجهاً من الوجوه معقول و پسنديده نيست بچه اي را از محلي كه تمام زندگيش را در آن گذرانيده و از منالوجوه معقول و پسنديده نيست بچه اي را از محلي كه تمام زندگيش را در آن گذرانيده و از ژوئيه 1971 تا كنون در غياب مادر در آن محيط بسر برده جدا كرد. اين طفل در جوار پدر از زندگي مطمئني برخوردار بوده و در آغوش گرم پدر و مار بزرگش زيسته است. و اما اين بچه را نبايد از معاشرت با مادر ممنوع ساخت و براي فواصل معين ميتوان اجازه داد كه با مادر خود در آميزد بنحوي كه مادر بتواند بگاه فرزند خود را ملاقات كند ولي بهر حال نگهداري اين طفل با ت.جه باوضاع و حوال موجود در پرونده قطعاً با پدر خواهد بود.